کره شمالی

دیشب یه مستندی که قبلا از اینترنت دانلود کرده بودم را فرصت کردم ببینم. در مورد کره شمالی بود.

کلی از بدبختی های این ملت را نشون میداد و اینکه چطور این آدما هنوز رهبرشون را می پرستند.


کلا فیلم به این صورت اومده بود بیرون که یک پزشک نپالی به صورت قاچاق تو وسایلش این دوربین را جاسازی کرده بود.


پزشکه خیلی کارش درست بود. طرف یک سری تجهیزات برای خودش جمع کرده بود و با این تجهیزات راه افتاده بود دور دنیا که فکر کنم به صورت مجانی مردم را جراحی می کرد. در واقع متخصص چشم بود.

خوش بحالش دست مزدش نگاه بیمارانی بود که پس از چندین سال نابینایی وقتی چشم باز می کردند اولین چیزی که میدیدند آقای چشم پزشک بود که می گفت دستت را بزار روی دماغ من! خیلی لحظه قشنگی بود.


طرف با کلی دردسر تونسته بود یک مجوز ۱۰ روزه بگیره و می گفت تو این ۱۰ روز نزدیک به هزار جراحی انجام داده. وضعیت بیمارستان بیشتر شبیه قصابی بود. 

اونهمه محرومیت

اونهمه بدبختی

خود پزشک هم می گفت که خیلی از این بیماری ها بخاطر وضعیت تغذیه این مردمه که خیلی کمه


همه یک طرف اصل ماجرا جای دیگه بود


پزشک کلی آدم را جراحی کرد و روی چشماشون را بست ظاهرا باید روی چشم به مدت یک سال بسته می موند

پزشک رفت و برگشت( حدودا یک سال بعد)

همه توی یک سالن جمع شده بودند تا پزشک اونا را مداوا کنه و باند چشماشون را باز کنه. بعضیهاشون هردوچشمشون توی این یک سال باند پیچی شده بود.


باند که باز می شد پس از تست پزشک همه خودشون را میرسونند زیر عکس رهبر و زار زار گریه میکردند که این تو بودی که باعث شدی ما نجات پیدا کنیم.

پیره زنه می گفت خودم تو را می پرستم و فرزندانم را طوری پرورش میدم که تو را بپرستند.


مخ لصی بودند همشون. عشق به رهبر تو حرفاشون موج میزد میگفت درسته ما کشور بزرگی نیستیم اما بهترین و داناترین رهبر را داریم. (چقدر این حرفا آشنا بود)

یه نیمکت بود که ظاهر رهبرشون که از اونجا رد می شده روش نشسته بود کلا گذاشته بودند توی یک قاب شیشه ای.


ملتی که توسط دو کشور از هم جدا شدند(آمریکا و شوروی)

یکی با اندیشه کومونیست بزرگ شد دیگری ترکیبی از سنت و امپریالیست


تی ویی که تو نگاه می کنی موبایلی که تو تو دست داری توسط ملت جنوبی ساخته شده(اقتصاد ۷ دنیا)

و ملت شمالی حتی به نون شب محتاج

چقدر این اندیشه های کومونیستی ویرانگره با وجودی شعاراش که فوق العاده زیباست.


مردم به جایی رسیدند که کسی را می پرستند که عامل تمام بدبختیشونه. چه مدینه فاضله ای هست این مدل برای بعضیها.



من خیلی به ندرت تی وی میبینم. شاید ۱۰ دقیقه در روز معمولا اگه پای تی وی هستم یکی از مستند ها یا کنفرانسهایی که خودم دوست دارم را گذاشتم روی فلش و دارم میبینم.


یک بار که روی مبل لم داده بودم و حال تکون خوردن را نداشتم داشتم توی شبکه ها میکشتم تا یکی از شبکه های خبری ببینم جه خبره توی دنیا.


شبکه خبری ماهواره ای بود اما اون روز یه مهمون ویژه داشت یه جادوگر!


طرف یک مهندس برق بود که رو آورده بود به جادوگری و تو این راه هم از رشتش استفاده کرده بود کلی جادوگری کرد. خیلی جادوگری های آبکی و چرت. 

مجری می گفت چرا مهندسی را ادامه ندادی می گفت اونجوری فوقش درآمدم ۱۵۰ هزارتا در سال میشد!!!

گفت ازدواج کردی یا دوست دختر داری؟

 گفت نه من کلا یه اخلاقی دارم که نمی تونم با زنها زندگی کنم و نمی تونم اونارا تحملشون کنم( کاملا از رفتارش معلوم بود یارو مشکل روحی داشت اصلا)


مجری گفت خوب پس چیکار می کنی؟

گفت ببین من یه ضرب المثلی هست که بهش اعتقاد دارم و اون را اجرا می کنم.


When you stay busy, you stay out of trouble

خیلی از این ضرب المثلش خوشم اومد. یارو می گفت ۱۶ ساعت در روز کار می کنه(دیوانه)


خلاصه از اون گفتگو من فقط همین را یاد گرفتم. هر وقت ذهنم از کاری فارق میشه شروع میکنه به زینب فکر کردن

تو ماشین

تو راه رفتن

تو ورزش 

تو خواب

.....


نمی دونم چیکار کنم. فکر کردن خوبه ها اما وقتی نتیجه داشته باشه. دارم سعی می کنم خودم را مشغول کنم شروع کردم قرآن را بیارم روی اندروید البته اگه خدا اجازه بده.


شاید خنده دار باشه اما من واقعا معتقدم کارایی مثل این اجازه مخصوصی از خدا میخواد و خدا به هر گسی این اجازه را نمیده قبلا همخواستم اینکار را بکنم اما نشد انگار دست خدا این وسط بود که اجازه نمی داد نمی دونم چرا.


اگه ایندفعه اجازه بده تا ماه رمضون تمومش می کنم. نمی خوام مثل اون جاواهه بشه آخه اون زمون من خیلی ناشی بودم. نمی خواهم قرآن را با این سطح تکنولوژی بنویسم برای همینم رفتم کلی فیلهای آموزشی دانلود کردم که نکات بیشتری روی اندروید بدونم.





یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ

اون از وضعیت زینب اون هم از وضعیت روحی خودم

 اون وقت

صبح بلندشی بری سر ایمیلت ببینی نتیجه اپلایت اومده و تو ریجکت شدی کلی حالت گرفته بشه. کلی هم کلاس داشته باشی تو اونروز یعنی تقریبا تمام کلاسهای ترمت تو همون روز باشه تازه اون کلاسه که کلی گاگول توش هست هم همون روز باشه.


رفتی دانشگاه هنوز پاتا نگذاشتی تو یک خانوم بپرسه آقای ---

بگی بعله با کلی گریه و التماس  بگه من مامان فلانی هستم( یه پسر سیبیل گنده تو کلاس)

تو را خدا میانترمش را در نظر نگیر با کلی خواهش که همش رو اعصابته.

نتیجه میانترمها را تازه زدی و خیل اعتراضات وارد اتاق میشند در واقع خیل التماسات.


۱۲ واحد کلاس یعنی تا ۷/۳۰ کلاس داشتی میای بیرون بری استخر تا خستگیت رفع بشه میبینی یه نامردی زده به ماشینت و رفته.

میری استخر اولین شیرجه را میزنی یک طول که رفتی پا غواصیهات پاره میشه دور میزنی به فاصله ۵ دقیقه دسته عینک شنات هم پاره میشه.

روزشم که ۴ شنبست یعنی نحس نحس( هرچند من اعتقادی ندارم)

یعنی فقط مونده زینب آنلاین بشه یه چت پینگیلیش بکنیم تا همه چی تکمیل بشه.