رنگ عشق

امروز خیلی اتفاقی به وبلاگم سرزدم.

چندتا پستش را خوندم . عکساشا دیدم و تو خاطراتم سفر کردم.


وبلاگم پر است از عشق واقعا پر است از عشق

عشقی که به سر انجام رسیده. عشقی که میوه داده، عشقی که هنوز هست، خالص و ساده


وبلاگم طناب رسیدنم به اون بود. اونی که با همه نداری ها و اخلاقهای من ساخته و من را شرمنده می کنه. اونی که مثل یک رود پاک پاکه.

صداقتش را تا حالا تو هیچ آدمی ندیدم ،توی هیچ آدمی. وقتی حرف میزنه می دونم که راست می گه  حتی ذره ی هم شک به حرفاش نمی کنم. همین دست من را می بنده که هر سوالی را ازش نکنم شاید رازی فاش بشه یا شاید دوست نداشته باشه من بدونم یا شاید...


تو انسانیت پله های  زیادی از من جلوتره. چادر نمازش را که سرش می کنه بوی پاکیه مامان را میده بوی عشق میده.