گرد آبی رنگ

امروز خورشید گرفتگی بود البته تو ایران خیلی جالب نبود چون بسیار جزئی دیده می شد.


خیلی وقت بود که می خواستم یه چیزایی در مورد نجوم بنویسم .

اخه تو فیزیک دو تا چیزه که مورد علاقه منه یکی فیزیک اجرام بسیار کوچیک یا همون کوانتوم و یکی فیزیک اجرام بسیار بزرگ یا همون نجوم.

جالبیش اینه که سالهاست که دانشمندان دنبال پیوند دادن این دو با هم دیگند یا به نوعی دنبال یه تئوری به نام ام می گردند که همه چیزا بشه باش توضیح داد اما تا حالا نشده.

یادمه حدود  10 سالم بود که از معلممون پرسیدم

مگه ارتفاع جو 1000 کیلومتر نیست و شعاع زمین 6400 کیلومتر و خورشیدم تو جو زمین واقع شده پس چطور شما ادعا می کنید که خورشید از زمین بزرگتره!

خیلی سوال بچگانست اما تو اون سن وسال من از کجا ارتفاع جو و شعاع زمین را می دونستم خیلی جالبه.


بعد ها یادمه خودم کتابای فیزیک دبیرستان را خوندم و برای خودم یه تلسکوپ ساختم.


آره زمین یه گرد آبی رنگه که تو یه طوفان سهمگین داره به این سو آنسو میره.

تازه اگه بگیم گرد آبی خیلی بزرگش کردیم.


زمین یه سیاره کوچیک که دوره یک ستاره نسبتا متوسط به نام خورشید در منظومه خورشیدی می گرده این سیاره یک سیاره کوچیک و منحصر به فرده .

قطر خورشید چیزی در حدود1400000 کیلو متر یعنی حجمش حدود یک میلیون برابر زمینه.

وای کی میتونه تصور کنه که خورشید چقدر بزرگه این زمین با اینهمه کوه و دریا وقاره ها و کشور ها فقط یک میلیونم خورشیده فقط یک میلیونم.


حالا خود همون خورشیده یه ستاره متوسط در واقع خورشید و میلیونها ستاره دیگه همراه با سیاره هاشون در یک سیستم دیگه بنام کهکشان در حال چرخشند بعضی از این ستاره ها چندین هزار برابر خورشیدن نزدیک ترینشون 4 سال نوری با ما فاصله داره.

در مرکز کهکشان راه شیره که این خورشید در یکی از بازوهای بیرونی اون قرار داره اجرام بسیار سنگینی و جود دارند که دیده نمیشند به اونا سیاهچاله میگند. در واقع نیروی گرانش بسیار بالای اونا باعث می شه که نور هم نتونه از سطح اونه به بیرون بره . اینا بسیارفشرده اند برای تصور فشردگیش کافی تصور کنید که اگه این زمین ما بخواد تکه ای از اون سیاه چاله باشه باید تمام اونقدر فشرده بشه که قطری در حدود 5 سانتی متر پیدا کنه یعنی تمام این دریاها و اقیانوسها و کشورها و کوها را تو یه توپ با قطر 5 سانتیمتر جابدیم حالا تصورش را بکیند که سیاهچاله ای باشه که از نظر حجم با زمین برابری کنه اون چقدر می تونه وزن داشته باشه خدا می دونه تازه تمام اینها حد آستانه سیاهچاله شدنه یعنی ممکنه که سیاهچاله ها از اینم فشرده تر باشند.


آره این همه ستاره و سیاره و سیاهچاله و اجرام سرگردان تشکیل یک کهکشان به نام راه شیری را میدند که قطرش در حدود 100000 سال نوریه.


کسی می تونه این عظمت را درک کنه تازه این یک سیستم منحصر بفرد نیست در واقع تو دنیا میلیونها کهکشان وجود داره.


اما مشکل این نیست این همه عظمت فقط 3 درصد ماده را تشکیل میده 97 درصد اون از انرژی تاریک و ماده تاریک تشکیل شده در واقع ما اونا را نمی دونیم از چی ساخته شدند اما می دونیم که هستند دلیلشم اثرات گرانشی اونا روی مدارهای ستاره هاست.


اینجاست که وقتی خدا میگه من بزرگم و شما نمی تونید من را درک کنید آدم می فهمه که واقعا نمی تونه بفهمه!

تازه بحث دنیاهای موازی و بعدهای بالاتر هم هست.

حالا با این وصفها واژه گرد آبی رنگ از سر زمین زیاد نیست.


تو ماه مرداد هم یه مناسبت آسمونی دیگه هم داریم . بین زمین و مریخ قبلنا یه سیاره بود ه که در اثر تصادم با یک دنباله دار به پودر تبدیل مشه البته بعضی از تکهای این پودر از کوههای زمین بزرگترند.

خلاصه زمین در دو موقع از سال وارد این پودرها میشه و باعث پدیده ای به نام باران شهاب سنگی می شه . این دو موقع یکیش 21 مرداد یکیش 28 آبان 

اگه در زمان اوج بارش در مکان مناسبی قرار داشته باشی می تونی 100 شهاب در دقیقه ببینی البته به شرط نبود ماه.


من هر سال 21 مرداد میزنم میرم کوه امسال یه برنامه حسابی چیدم درواقع می خوام با یه تیر چند نشون بزنم دارم یه گروه راه می اندازم که همه بریم دریاچه گهر .

هم نزدیک اصفهانه و هم آسمون بسیار صافی داره و از همه مهمتر یه دریاچه ضلال داره که تا عمق 15 متری کف دریاچه از بالا دیده می شه منم که عاشق آب و شنام.

طوری برنامه ریزی کردم که 21 مرداد بریم و 23 مرداد برگریدم اینجوری هر سه روز بارش را می تونیم ببینیم. هواشم اینقدر صافه که غبار کهکشانی را می شه دید.



انتخابات

انتخابات(انتصابات) یک ماهی هست تموم شده .

قبلا هر وقت که به معدود طرفداران آقای احمدی نژاد بر می خوردم بهشون می گفتم که تکلیف همه چی را انتخابات مشخص می کنه . به نوعی مطمئن بودم که ایشون این پست را ترک میکنه.


خودم به کروبی رای دادم البته ایشون شخصا خیلی آدم مناسبی نیست اما  اطرافیانشون ادمای کارکرده ای بنظر می رسیدند.


وقتی نتیجه اعلام شد . بسیار شگفت انگیز بود  . 

مطمئنم هیچ کسی این را پیشبینی نمی کرد.


کلی درگیری رخ داده کلی آدم این وسط جونشون را از دست دادند.

اما به چه دلیلی ما میگیم که تقلب رخ داده .


دلایلش زیاده 

اولیش رای عجیب آقای کروبیه 

میران رای ایشون حدود 300 هزار است در صورتی که تعداد آدمایی که تو حذب ایشون هستند از این عدد بیشتره در ثانی تو  انتخابات دو دوره پیش آقای زواره ای که آدم ناشناخته ای

 بود 3 میلیون رای آورد یعنی به نوعی تجربه های گذشته نشون داده که حداقل رای افراد 3 میلیون هست.


حالا گیریم این استدلال در مورد آقای کروبی درست نباشه اما قطعا در مورد آقای رضایی صدق می کنه . طرفدارن ایشون را من خیلی زیاد اینطرف اونطرف می دیدم.


شاید گفته بشه جامعه آماری من خیلی درست نبوده (دانشگاه و اینترنت)


اما بازم با حساب سر انگشتی میشه گفت احتمال تقلب بسیار بالاست.


در دوره گذشته حدود 27 میلیون رای دادند که 17 تا به احمدی نژاد و 10 تا به هاشمی.

فرض می کنیم به دلیل عملکرد عالی احمدی نژاد !! همه اون 17 میلیون دوباره بهش رای دادند .

که فرض زیاد درستی نیست چون خیلی از افراد از روی عدم  شناخت به ایشون رای دادند و وقتی به سیستم فکری ایشون آشنا شدند تغییر عقیده دادند.


اما اون 10 میلیون که به هاشمی رای دادند چند دسته بودند . یک سری آدمایی بودند که از روی حرف زدن احمدی نژاد اونا شناختند و با وجود عدم تمایل به هاشمی به هاشمی رای دادند (از جمله خود بنده)

یک سری ایشون را واقعا شایسته این پست می دونستند.

هیچ کدام از این دو دسته در انتخابات این دوره به احمدی نژاد رای ندادند.


پس تا اینجا احمدی 17 و رای رقیبان ایشون 10


اما توی این انتخابات 40 میلیون شرکت کردند و قبلا 27 میلیون پس 13 میلیون اضافه شده

که خودش شامل دو قسمته یکی رای های خاموش و یکی هم کسانی که تازه به سن رای دادن رسیدند . قبلا واجدین شرایط 42 میلیون بود حالا 47 میلیون پس فرض می کنیم این آدمایی که تازه به سن رای دادن رسیدند همه شرکت کردند و همه هم شیفته عملکرد احمدی نژاد بودند.

پس 5 میلیون رای جدید .

اما اون 8 میلیون رای خاموش بودند به نوعی کسایی بودند که قبلا به دلایلی مثل قبول نداشتن نظام یا عدم رقبت به هاشمی یا تفکر عدم تاثیر انتخابات یا تحریمیها و غیره در دوره قبل شرکت نکرده اند اینها اکثرا جزو قشر رادیکال جامعه به حساب میاند.

پس نمیشه تصور کرد که اینها به احمدی نژاد رای داده باشند به نوعی 

میشه بگی در بد ترین حالت با توجه به حضور 40 میلیونی مردم رای مخالف احمدی نژاد باید حداقل 18 میلیون می بود اما با کمال تعجب 14 میلیون بیشتر نبود.

دلایل زیادی هست که این رای 24.5 میلیونی ایشون را زیر سوال می بره.



به نظر من درست که با این تفکر ایشون به مردم خیانت کرد . اما حادثه بدتری می تونست رخ بده که رخ نداد .

ایشون پر هزینه ترین راه را برای رسیدن به قدرت بر گزید.


تصورشا بکنید که انتخابات به دور دوم می رسید و  در دور دوم ایشون مثلا 53 به 47 از موسوی می برد.

اونوقت اگه کسی هم اعتراضی را شکل می داد دیگه دروغ اونقدرا آشکار نبود به نوعی افراد نسبت به بر حق بودن خودشون دچار تردید می شدند.

و ایشون هم می تونست بیاد در تی وی و با همون شگردهای عوام فریبانه که استادشه تمام رقیبها و طرفدارانشون را ببخشه و بگه من از حق خودم می گذرم .


و با این شیوه دوره بعدی را آغاز کنه. اما الان دیگه این حرفا نیست خیلی ها الان مشروعیت دولت ایشون را زیر سوال می برند .

آره ایشون راه پر هزینه ای را انتخاب کرد ظاهر دلیلشم این بود که می خواست تابوی 21میلیون خاتمی را بشکونه .



بازی

به نام خدا
سلام
یک راست می رم سر اصل مطلب
همون شب می خواستم براتون نامه بنویسم گفتم شاید متنش زیاد شایسته نباشه
برای همین الان می نویسم که از احساسات به دور باشه
خانوم zz اصلا انتظار چنین برخوردی را نداشم .حتی پیشبینی هم نمی کردم.
قبلا شنیده بودم که شما ظاهرا با آبرو و احساسات کسی و خونوادش بازی کردید
اما همیشه می گفتم من که از جوانب کار اطلاعی ندارم پس نمی تونم قضاوت کنم.
اما تو این مورد به عینه دیدم .
احتمالا دلایل خودتون را دارید.
شاید بعضی از دلیلا این ها باشه

1- تست اینکه ببینید من چقدر به قول خودتون پایم.
اگه این بخشی از دلیل باشه خیلی حماقته، درست مثل اینه که آدم برای اینکه ببینه طرف چقدر بهش علاقه داره شروع کنه به ناسزا گفتن و بعد هم 
انتظار داشته باشه که اون بدش نیاد.

2-شاید یکیش این باشه که شخصی که شما بیشتر ازش خوشتون میاد پیشنهاد داده باشه
اما این هم دلیل برای اون برخوردتون نمیشه .شما که اخلاق من را تو این موضوع می دونید اگه بهم گفته بودید نه 
به خونوادم می گفتم نه خودم دیگه قدم پیش می گذاشتم.

3- شاید بخشیش به دلیل اقتصادی باشه
اما شما مگه چقدر در مورد شرایط اقتصادی من می دونسید یا اصلا عددی دستتون بود
من فقط گفته بود شرایط اقتصادیم خوب نیست .منظورم هم این بود که میزان دریافتی من در ماه راضیم نمی کنه.
در مورد داراییهام هم که چیزی نمی دونستید شکر خدا من  هم  از خودم ماشین مدل بالا دارم هم یک خونه کاملا مستقل

4-شاید دلیلتون همون دلیل مذهبی باشه
اما این چیزی نبوده که یک دفعه هویدا بشه که شما ببیند و بگید نه اصلا حتی خونوادشون هم نیاند.

5- شاید دلیلتون اینه که من فکر کردم!
شما از این فکر ها زیاد کردید 
یادتون اونباری که چت می کردید آنچنان شروع کردید که انگار دارید با جنایت کار  حرف می زنید 
و دست آخر خودتون هم گفتید اشتباه کردید.

6-شایدهم بگید خونواده اجازه ندادند و از نظر شما ایرادی نبوده
اما صحبت های مادرتون اینا نشون نمی داد.

7-شاید

خانوم zz مسئله این نیست که کسی می خواسته بره خواستگاری یک نفر دیگه و اونم گفته که نه تشریف نیارید.
مشکل اینه که شما خودتون اصرار داشتید که من با خونواده بیام 
اگه همنون روز به من می گفتید که حتی اگه با خونواده هم بخوای بیای من اجازه نمی دم .
آیا هیچ آدم عاقلی این کار را می کرد . که هم خودشا هم خونوادشا کوچیک کنه.

شما نزدیک به 4000 خط با من چت کردید و مرتب بر این تاکیید می کردید که تا با خونواده نیایید مسئله جدی نیست.
متن تمام این چت ها موجوده یه نگاه بندازید .
قسمتیش را تو وبلاگم آوردم.
امید وارم بفهمید که چه کاری کردید
.
خدانگهدار
============
این شاید پایان داستان من و زینب باشه.
وقتی خاطراتم را مرور می کنم  جالبیش اینه که اونجاهایی که دریای زندگی متلاطم تر شده من کمتر نوشتم . این حادثه هم از این قاعده پیروی می کرد.
بعد از پیشنهاد ازدواج من و تقاضای دیدار رودر رو اون به هر بهونه ای بود از زیر این کار در می رفت.
دست آخر هم مدام می گفت که تا با خونواده نیای قضیه جدی نیست.
من هم به خونواده همه چیزا گفتم . تقریبا همه چیزا.
بعد هم بهش گفتم که من خونوادما در جریان گذاشتم تازه اونجا بود که فهمیدم ایشون حتی به خونوادش نگفته که من می خوام با خونواده بیام جلو به قول خودش همه چیزا گفته بجز این.
بهرحال من گفتم که به مامان می گم تماس بگیره اونم گفت که من دارم می رم  مشهد و کاشکی همه چی بیوفته بعد از مشهد رفتن من و من هم قبول کردم گفتم پس من صبر می کنم که شما از مشهد برگردید وبعد من با خونواده میام خونتون تا باهم دیگه آشنا بشیم و اگه خونواده شما قبول کنند . تا اونا میاند تحقیق کنند ما هم صحبت ها رودرو را می کنیم.

گذشت یه چند روزی پیداش نبود بالاخره تو جی میل دیدمش گفتم رفتی مشهد؟
گفت برا چی می پرسی ؟
گفتم خوب مگه قرار نبود من بعد مشهد شروع کنم اونم گفت قراری نبوده اگه هم بوده خوتون گذاشتد.
بعدشم گفت که من نظرم منفی تر شده .
گفتم برا چی؟
گفت لزومی نمی بینم بهت بگم!
لحن حرفاش خیلی زننده بود برای همینم زود خداحافظی کردم.
به حساب اخلاق بالا پایینش گذاشتم.
بعدش بهش میل زدم و شماره خونشون را گرفتم و گفتم من به مامان میگم فلان روز زنگ بزنه.
اون روز مامان زنگ زد مامانش گفت که با دخترش صحبت می کنه و شما بعد دوباره تماس بگیرید.

فرداش مامان زنگ زد کلیتش این بود که مامانش می گفتم هرچی به دخترم می گم که بزار بیان اینجا تا دوتا خونواده با هم آشنا بشند قبول نمی کنه و اجازه نمیده.
به مامان گفتم گوشی را بده خودم تا با مامانش حرف بزنم اما اون نداد.
بیچاره مامان بهتش زده بود قبلش کلی خوشحال بود.
اون شب حتی یک کلمه هم باهام حرف نزد.

بعدش چندین بار براش توضیح دادم که من هم تقریبا به اندازه تو می دونم و چیزی را پنهان نکردم خودم هم نمی دونم چرا این کار کرد.

دوباره می خواست زنگ بزنه اما این دفعه من نگذاشتم!

هرچی فکر می کردم نمی تونستم درک کنم چرا این کار را کرده.
تو دایره منطقیه من هیچ جواب نبود.
بالاخره بعد از یک هفته همین نامه را براش فرستادم .

اونم تقریبا یک ساعت بعد رو چت یاهو پیام فرستاد.

بی صبرانه منتظر بودم که دلیلش را بشوم اما دلیلش !!!!!!!!.

کلیت حرفاش این بود که من از هر که مشاوره گرفتم همه می گفتند نه.
و این که شما شرایط من را درک نمی کنید.
و من نخواستم که بی جهت وقت شما را بگیرم
و اون موقع هم که شماره به شما دادم هنوز به این نتیجه نرسیده بودم.

من نمی دونم از کی مشاوره گرفته بوده یا اینکه اون کی بوده که منا میشناخته
اصلا قرار بود من برم خونشون تا خونوادش من را ببینند تا بتونند تو مشاوره بهش کمک کنند.
نمی خواسته وقت من را بگیره !
تو منطق من اگه ما میومدیم و بعد اون می گفت نه خیلی معنی قابل فهم تر می داد تا این کارش!