جایی می خوندم که خیلی از مشکلات و عدم موفقیتهایی که تو زندگی برای یک فرد پدید میاید
ناشی از اینه که طرف می خواد خودشا به دیگران اثبات کنه که این اثبات خودش بر دو نوعه
یکی مثبت (البته نه به این معنی که این نوع برای فرد مناسبه)
طرف می خواد اثبات کنه که فرد موفقی تو زندگی بوده
می خواد به بقیه اثبات کنه که خیلی باهوشتره
می خواد به بقیه بفهمونه که تو انتخابای زندگیش اشتباه نکرده
می خواد بفهمونه که آدمه مهربونیه
و....
یکی هم منفی
می خواد بفهمونه که صبرش بینهایته
می خواد بفهمونه که احتیاجی به کسی نداره
می خواد بفهمونه که براش مهم نیست
تو راه این اثباتهاست که هدف فهمیدن طرف مقابل یا آدمهای مقابل هست نه خود موضوع اصلی نه امکانات نه محیط نه زمان نه...
اکثر مردها به سیاست علاقه دارند من هم جزو همین دسته هستم. روزگاری بود که تا 10 یا 15 تا سایت خبری نمی خوندم روزم شب نمی شد. کلی وقتم را می گرفت باعث می شد کلی دپرس بشم آخه نه سیاست مدارای خیلی عاقلی هم داریم.
حالا خوندنش هیچی بحثایی که با این و اون در میگرفت کلی وقت گیر بود. خیلی سعی کردم این عادتم را ترک کنم اما نشد. تازه وضعیت بدتر هم شد ،زینب هم اومده بود جز کارا یعنی کلی هم باید درمورد زینب سرچ می کردم. تو همین سرچا بود که دیدم زینب یکی را فالو می کنه به نام وحیدآن*لاین اول فکر کردم همونیه که موازی من خواستگاری کرده.
برای همینم پستاشا نگاه می کردم و این شد اول بدبختی ما و کلی آدم دیگه، دیدم نخیر این فقط یه آدم که اخبار را از این ور اون ور شر می کنه خلاصه فالوش کردیم. زینب بعدا حذفش کرد فکر کنم به خاطر این بود که بعضی ها که روی پستای وحید نظر میگذاشتند علاقه زیادی داشتند که فرهنگ غنی خودشون را به رخ بقیه بکشند!
رفتم جهاد، تو جهاد بحث این بود که این گودر به چه درد می خوره گفتم شما نمی دونی که کی را فالو کنی اگه درست فالو کنی کلی وقتت را دیگه تو گودر طی خواهی کرد خلاصه این شده که کل بخش ما تو جهاد وحید را فالو کردند و کلی به جهاد ضرر زدند.
وقتی اومدم دانشگاه دوباره همین حادثه تکرار شد دوباره بیشتر استادها فالور وحید شدند.
دیگه مثل گذشته معتاد نبودم کمتر خبر می خوند اعصابم سر جاش بود برای اینکه یه بی اطلاع هم نباشم پستای وحید که خلاصه اهم اخبار بود را هم بعضیهاشا می خوندم.
کلی بهش عادت کرده بودیم اما حالا همش ویران شده امیدوارم دوباره اعتیاد من برنگرده.