داشتم کار خودم را انجام میدام یهو دیم یه شماره ناشناس به موبایلم زنگ زد شمارش مال خارج از ایران بود. فکر کردم که از چین زنگ زدند چون چند بار برای جی پی اس ها مکالمه داشتم.

اما کدش ماله آمریکا کانادا بود وقتی گوشی را برداشتم دیدم خانوم بهنام*فره.


کلی تعجب کرده بودم آخه از وقتی رفته بود کانادا معمولا با ایمیل با هم در ارتباط بودیم. کلی صحبت کرد. یه جورایی احساس کردم دلش گرفته بود. قبلا وقتی ازش میپرسید که میخوای برگردی یا نه می گفت هنوز تصمیم نگرفتم اما ایندفعه خیلی محکم می گفت که حتما بر می گرده.


خیلی صحبت ها طولانی بود. 

عجب روزگاریه ما اینجا داریم فکر می کنیم اونجا فلان است و فلان و اونم اونجا فکر میکنه که اینجا ....

می گفت مگه آدم از زندگی چی می خواد؟

خیلی تو فکرم برد.


خیلی از خاطره هام زنده شده. همیشه از رک بودنش خوشم میومد. تو آزمایشگاه با هم کار می کردیم البته موضوع ها مون با هم متفاوت بود.


امروز روز خوبی نبود.

دلم گرفته 

گاهی فکر میکنم که رها شدم. شاد میشم دیگه هیچی برام مهم نیست. ذهنم مثل ساعت کار می کنه انگار نه انگار که چی شده اما چند روز بعدش دوباره تبش شروع میشه و من میبیتم که هنوز بیمارم. بیماریی که درمانی براش نبست. اما اینا همه تموم میشه اینا مطمئنم.


این خاصیت آدمهاست.

حتی آدم های متفاوت.



پاکستان

صدقه، یا شاید کمک

به هر حال بخشیدن یا اینکه به کسی کمک کردن یا مشکل کسی را رفع کردن درون آدم احساسی را پدید میاره که با هیچ پولی نمی تونی بخری و این احساس وقتی بیشتره که خودت به اون پول یا کمک یا اون جنس احتیاج داشته باشی و با این وجود اونا ببخشی.

 

غیر از اون احساس لذت بخش تو با خدا معامله کردی یعنی اموال خدا را به خدا فروختی!

 

شاید این بخشی از قضیه باشه اما اگه اینطور فکر کنی نصف قضیه را باختی

 

تو دنبال احساس لذتی و معامله با خدا تا به بهشت و یا اونی که تو فکرته برسی اما بهشت و جهنم تو برای اون فقیر مهم نیست. باید به این فکر کنی که اونم انسانه حق زندگی داره انسانیت تو یکی از مشخصاتش دستگیری از همنوعته، تو کمک نمی کنی که فلان شود و فلان شود تو کمک می کنی که مشکل هم نوع تو یا شاید مشکل یک موجود زنده از هر نوعی برطرف بشه.

 

نمی دونم چرا اینا اینجا می نویسم اما چند روزی هست که پاکستان سیل زده شده طبق آمار ها ظاهر حدود 20 میلیون نفر درگیر این سیل هستند. کشوری با جمعیت حدود فکر کنم 130 میلیون نفر اقتصاد عمدتا کشاورزی دارای بمب اتمی!!!

افراطی گری بسیار بالا و فرهنگ کم با اختلافات سرزمینی زیاد و بودجه نظامیه فوق العاده بالا

صدا و سیما خیلی برنامه داره برای این سیل، جزو معدود برنامه هاییه که من می پسندم،  

 

گاها فکر میکنم که اینهمه پولی که صرف ادوات نظامی  میشه اگه صرف آبادانی میشد دیگه فقری نبود دیگه وقایع اینجوری رخ نمی داد، اما خوب سود بعضی ها تو همین فقر از طرفی آقایون هم باید ادواتشون را بفروشند و از طرفی دولت مردان احمقی هم هنوز هستند که فکر می کنند جهان در قرون وسطاست و فکر حمله به این و اون را تو سر دارند.

 

تصویر زیر یکی از غم انگیز ترین تصاویریه که تا به حال دیدم. لاشخور منتظر مرگ کودکه که در اثر گرسنگی داره میمیره و از اون بدتر عکاس به کودک کمک نمی کنه و صحنه را ترک میکنه و خودشم در اثر عذاب وجدان بعد از مدتی خودکشی میکنه.

 


 

وجود

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.