ای دوست قبولم کن و جانم بستان           مستم کن وز هر دو جهانم بستان


با هر چه دلم قرار گیرد بی تو                  آتش به من اندر زن و آنم بستان



دنیای بالا و پایین

یه روز من می گفتم دیگری میرخت به هم امروز زینب میگه من می ریزم به هم


منم به جستجو نیاز دارم.

اما جستجوهای من جنسش با تو فرق داره.


منم باید تو خودم دنبال یک سری جواب بگردم.


خدا ما داریم چیکار می کنیم تو این زندگی ؟ 

عمرمون را صرف چی میکنیم؟

ارزشمون پیشت چقدره خدا؟

ای دوست

خدا میبینی؟

حتما میبینی. چرا بعضیها اینقدر سخت به زندگی نگاه می کنند؟


ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم        وین یکدم عمر را غنیمت شمریم

فردا که ازین دیر فنا در گذریم             با هفت هزار سالگان سر بسریم