سکوت ده روزه

با خودم گفتم که 40 روز سکوت وبلاگی می کنم.

اما خوب برای چی برای اینکه به تو بگم من را خیلی ناراحت کردی؟ برای اینکه بگم حداقل یک دلیل روشن بیار تا یه دل بشم؟ برای اینکه به خودم بگم من به سکوت یا شایدم تفکر بیشتر احتیاج دارم؟


یا برای اینکه اون شمع سبز شده تو وبلاگم با شعله های آبیش به اندازه این 40 روز حرف داره، خودش، تاریکی اطرافش و شعله سرد و زلالش. به هر حال من نتونستم، فقط 10 روز دوام آوردم.  نمی تونم اینجا ننویسم یا حداقل سخته که اینجا را برای همیشه فراموش کنم. هر چند که دیگه مثل گذشته نیست. 

تولد علی

فردا تولد علی هست. به رسم گذشته دیروز رفتم که یک چیزی به عنوان هدیه براش بگیرم. معمولا اگه چیز از پیش نشون کرده ای نداشته باشم. کتاب یا تابلو های سنتی هدیه می دم.


رفتم کتاب فروشی کلی کتاب جدید آورده بود. بعضیهاشا دلم می خواست اونجا بشینم و بخونم. از قبل در نظر داشتم که این دفعه براش کتابای سیاسی بگیرم. برای همینم قلعه حیوانات و 1984 را براش گرفتم. خودم 1984 را نخونده بودم. برای همینم وقتی از کتاب فروشی اومدم بیرون رفتم پارک وشروع کردم که بخونمش.


یه 60 صفحه ای ازش را خوندم. فونت کتاب بد انتخاب شده بود و چشم را اذیت می کرد. مفهومش بیشتر در مورد آدمی بود که توی یک جامعه اسیر افکار دیکتاتوری و تک حذبی به مانند آنچه که در کشورای کمونیستی بود رخ می داد البته مکانش لندن بود. امیدوار که بتونم بقیشا قبل از اینکه به علی بدم بخونم. 


اما یک کتابم برای خودم خریدم. درواقع کتابی بود که خیلی وقت بود دنبالش می گشتم.

اسمش اندیشه های کوانتومی مولاناست. این کتاب را یک روز در خونه یکی از دوستام دیدم. نمی شد ازش قرض گرفت چون اصفهان نبود. برای همینم همونجا بعضی از قسمتاشا خوندم. واقعا جالب بود.


اگه کمی فیزیک کوانتومی خونده باشی بیشتر لذت می بری.


هیچ چیزی ثابت و بر جای نیست

جمله در تغییر و سیر سرمدی است

ذره ها پیوسته شد با ذره ها

تا پدید اید همه ارض و سماء.

تا که ما آن جمله را بشناختیم

بهر هر یک اسم و معنی ساختیم

ذره ها از یکدیگر بگسسته شد

باز با شکل دگر پیوسته شد

ذره ها بینم که از ترکیبشان

صد هزاران آفتاب آمد عیان

صد هزاران نظم و آئین خدا

علت صوری این خورشیدها

باز این خورشید ائین ها

بر گرفته سوی گرداب فنا

ای زمین پست بی قدر و بها

با تمام برها و بحرها

انچه داری در طریق کهکشان

از ثوابت یا که از سیارگان

جملگی ترکیبشان زین ذره ها

تا که روزی می شوید از هم جدا