اینجا ایران است

دو ماه پیش تو تلویزیون اعلام کرد که کسانی که خونه نیمه ساخته دارند و ۶۰ تا ۸۰ درصد اون تکمیل شده به هر خونه ۸ میلیون وام می دهند. من ساده هم اون موقع گفتم بابا دمشون گرم چه طرح خوبی این می تونه خیلی از مشکلات مسکن را حل کنه ضمن اینکه این پول مستقما صرف تولید مسکن می شه. 

 

خودمونم یه خونه سه طبقه نیمه ساز داشتیم و این خوشحالی من را دوچندان می کرد. 

قرار شده بود فلان روز شرایط مربوطه را تو سایت بزنند. 

 

روز موعود رسید یه لیست بلند بالا از شرایط  

خونه باید سند ۶ دانگ داشته باشه 

خونه باید دارای جواز باشه 

خونه باید تا حالا وام نگرفته باشه 

باید بیش از ۲ طبقه باشه 

و و و 

 

بااین وصف از این فک و فامیلای ما از هر ۲۰ نفر شاید یک یا دو نفر این شرایط را داشتند. 

مسخره بود  

اما ما جزو اونایی بودیم که شرایط را کامل داشتید باخودم گفت خدا برا این مامان خوب بخاد که ۴ سال فقط دنبال سند گرفتن بود. 

 

فرمودند ۱۰ هزار تومان پول بریزید به حساب تا بررسی کنیم 

 

تا اینکه همین چند روز پیش تو سایت زده بود که شما می تونید به شعبه مربوطه مراجعه کنید. 

 

رفتیم اونجا قوربونه اون برخورد زیباشون برم  

یارو انگار داره با یه قاتل حرفه ای حرف می زنه . 

؛ در حالی که لیست اعلام شده از من پنهان می کنه میگه 

: بورو مدارک جواز و سند را بیار تا بهت بگم اسمت اینجا هست یا نه .  

من می گم میشه شما بگید من بعدا براتون میارم  

اون میگه نه اصلا 

 

اومدم خونه مدارک را بردم اونجا اونا همه چیزو بررسی کردن  

همه چی درست درست درست 

 

ناگهان مسول مربوطه مثل اینکه گنج پیدا کرده باشه باصدای کشیده و لهجه خاص میگه 

 

هان 

 

نه این سند شما یه مشکلی داره گفتم چه مشکلی گفت ببین اینجا نوشه کاربری ملک فضای سبزه 

 

گفتم خوب نوشته ۵ ساله و الان ما ۶ ساله که این پروانه ساخت را داریم. 

 

گفت نه جانم ما نمی تونیم به شما وام بدیم گفتم برا چی  

 

دوباره همونجور کشیده گفت هان . 

ببین اگه ما به شما وام بدیم ممکنه شهرداری پس فردا بیاد و اینجا را خراب کنه  

گفتم بابا این زمین اطرافش همش خونه ۳ طبقه ساخته شده. 

 

گفت به ما ربطی نداره این بخش نامه است(در حالی که یه کاغذ را ۲ ثانیه به من نشون می داد) گفتند به اینجو خونه ها وام ندید برید شهر داری مشکلتون را اونجا حل کنید. 

 

با پدر جان تشریف بردیم شهرداری با کلی پاسکاری این آقا و اون خانوم رسیدیم به خدمت مسول مربوطه طفلک بابام می گفت حل میشه اما من که قبلا لیف شهرداری به تنم خورده بود نظر دیگه ای داشتم. 

 

آره طرف گفت بزار ببینم رای کمسیون ماده ۵ داره یانه 

نگا کرد گفت نداره بعد هم گفت ببین جانم ما یه نامه زدیم به تمام بانک ها که آقایا اگه کسی از این موارد اومد خدمتتون بهش وام بدید حالا بعضی از بانک ها این کارا می کنند بعضی نه. 

 

و رای کمسیون این اراضی همشون باهم صادر شده قرار بوده مهر ماه بیاد هنوز نیومده 

من هم تو دلم گفتم اینجا شهرداری پیش میاد خودتا ناراحت نکن . 

 

بابا گفت خوبه به پسر خاله که ریس بانک سپه زنگ بزنیم ببینیم چی میشه  

زنگ زدیم رفتیم پیشش خدا خیرش بده کلی اینور اونور  زنگ زد تا بالاخره یه آشنا تو مدیریت مرکزی بانک مسکن گیر آورد. 

 

خلاصه رفتیم خیابون میر خدمت مدیریت محترم. 

 

ایشون فرمودن نه ابدا همچین نامه ای ما از شهرداری نداریم بی خود گفته ماهم نمی تونیم کاری بکنیم  

بهش گفتم بابا شماها قبلنا تو اینجو  موارد یه سند پشتیبان می گرفتید خوب حالام همین کارو بکنید . 

گفت نه نمیشه که تهران گیر میده. 

 

گفتم مگه شما این کار را نمی کنید که مطمن بشید پولتون بر میگرده  

 

یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کردو گفت اصلا ما فقط دنبال ساخت مسکن و رفع مشکل مردمیم. 

 

تودلم گفتم آره جون عمت. 

 

گفت برید شهرسازی اونجا بهتون میگند چیکار کنید. 

رفتیم اونجا کلی  گشتیم تا مسولشا پیدا کردیم 

 

بهش مشکل را گفتم  

گفتم بابا شهرداری اون موقع که ما می خواستیم بسازیم حتی ۲۰۰ هزار تومن بابات از طرح در آوردن این زمین که اصلا اون موقع هم همه اطرافش خونه بوده از ما گرفته  

 

ایشون هم فرمودند این کار شهرداری غیرقانونی بوده می تونید برید شکایت کنید  

اصلا شدنی نیست اگه هم بشه باید یه کمسیون بگیرند تا بعد ببینیم رای اون چی میشه. 

 

دیگه کفری شده بودم همونجا بود که جرو بحث ما ها بالا گرفت. 

 

اومدیم به سمت خونه در حالی که تو مغزم یکی می گفت اینجا ایرانه 

 

آره اینجا ایرانه یه طرح می ذارند تو تلویزیون تو بوق و کرنا می کنند و شما میگی ای ول زی نفع این طرح ۱۰۰ هزار نفر را شامل میشه اما پشتش اینقدر شرایط هست که اون ۱۰۰ هزار نفر را به ۱۰۰۰ نفر تقلیل می ده  

 

مردم مهم نیستند مهم اینه که تو اون تلوزیون این اعلام بشه . 

دکترای کامپیوتر

روز پنج شنبه هفته پیش بالاخره امتحان دکترا را دادم.

زیاد نمی تونم در موردش نظر بدم آخه تعداد شرکت کننده ها هم زیاد بود از طرفی تعداد آدمایی که قبول می شند به اندازه انگشتای یک دست نیست.


تا خدا چی بخواد .

قبل امتحان خیلی استرس داشتم . تا حالا اینطور نشده بودم . گوشام سرخ شده بود رفتم دانشگاه بارون بسیار زیادی میومد. اول سوالای ساختمان داده را دادند خیلی گلابی بود البته برای همه چون بعدش همه همین را می گفتند.

بعد سوالای ریاضی را دادند ای بدک نبود.


بعد هم 20 دقیقه استراحت اعلام کردند تو راند دوم هم اول سوالای تشریحی معماری را دادند. زیاد خراب نکردم بعدشم سوالای زبان  و اونجا بود که من فهمیدم هنوز زبانم به اندازه یه بچه دبیرستانیه !


خیلی خراب کردم امید وارم این باعث نشه که رد بشم البته بقیه هم زیاد جالب نداده بودند .

آخرای امتحان زبان دیگه داشت سرم منفجر می شد. خدارا شکر که این امتحان زبان آخری بود اگه اول می گرفتند احتمالا استرسش اثر بدی رو بقیه درسا می گذاشت.


خدایا دیگه کاری از من بر نمیاد من کم و زیاد کارم را انجام دادم بقیشم دیگه به تو توکل می کنم.


هرچه صلاح مونه همون را برامون پیش بیار و بهمون قدرت فهمیدنش را بده تا بی تابی  نکنیم.

خر خونی

این روزا می رم دانشگا صنعتی  تو سالن مطالعه  

آخه خونه نمی شه بخونی  

مهمون میاد فیلمای تلوزیون هم که پدرمون را در آورده 

 

تا قبل عید به طور متوسط روزی ۲ -۳ ساعت می خوندم اما از وقتی رفتم دانشگا روزی یه ۳-۴ ساعتی می خونم  

 

روز ۳ عید بود که یه بچه های دیگه دانشگا اومده تو سالن باهاش رفیق شدم  

اونم می خواد دکترا امتحان بده 

 

تازه فهمیدم که پشکار یعنی چی! 

یارو روزی ۱۰ ساعت مفید درس می خوند ازش پرسیدم مواقعی که امتحان نداری چقدر می خونی ؟ 

انتظار داشتم بگه یه یکی دوساعت اما گفت کم می خونم تقریبا ۶ ساعت. 

 

گوشام لوله شده بود منم خجالت کشیدم بگم چقدر می خونم دروغکی گفتم منم روزی ۱ ساعت می خوندم. 

 

اما در کل این آشنایی به نفع من شد چون ساعت خوندم رسیده به ۶ ساعت می خوام از فردا ۸ ساعتش بکنم . 

 

البته چون الان دارم ساختمان داده می خونم و درس راحتی هست زیاد بهم فشار نمیاد اما ای کاش این عادت را زودتر پیدا کرده بود . 

 

بهر حال همینشم غنیمته 

 

اینم جلوه ای از سالن مطالعه!