صحبت برای اپلای دوباره

نمی دونم هر وقت می خوام از زینب بنویسم  یه حادثه پیش میاد که نمی تونم بنویسم حتی یکبار نوشتم اما وقتی تموم شد خودش یه مشکلی

تو بلاگ اسکای پیش اومد که نتونستم آپ کنم و چون ذخیره هم نکرده بودم پاک شد.

جریان از این قراره که من تو عید تصمیم گرفته بودم که هر جور شده دوباره از زینب خواستگاری کنم 


برای همینم تصمیم داشتم که بعد دفاش برم و دفاع را بهونه کنم و موضوع را بهش بگم .

اما دلم شور میزد همش نمی دونم این فکر میومد سراغم که نکنه تو این مدت یکی زودتر از من اومده جلو و کارشون تواین مدت به سرانجام برسه

برای همینم تصمیمم را عوض کرده بود می خواستم اگه تو جی میل دیدمش یجورایی که زیادهم ضایع نباشه بهش بگم 

این دیدگاه بود تا اینکه بعد از ظهر چهارشنبه گذشته به صورت اتفاقی دیدمش نمی خواستم موضوع را بهش بگه اخه تو اینجور مواقغ

امکان داره طرف یه جایی باشه که نتونه درست جواب بده اما نمی  دونم چی باعث شد یهو بهش سلام کنم 

بعد هم در مورد تزش پرسیدم اما یه دفع بحث بسمت این رفع که اره بعد دفاع می خوام برنامه تفریحی فرهنگی دارم و از این جور کارا

من هم بی مقدمه ازش پرسیدم می تونم بعد دفاع در مورد ازدواج باهم بحث کنیم اونم خودشا به نفهمی زده بود حسابی غرور من را شیکوند


به هر حال بهش گفتم که می خوام بازم بیام

اما دوتا مشکل وجود داره یکی اینکه دوباره بنده قدم خیر تشریف دارم و ظاهرا یک سری آدم دیگه هم خواستگاری کردند

و از همه مهمتر اینکه ایشون فرمودند هرآنچه دلیل من برای گفتن جواب نه بوده همچنان برقراره


واقعا نمی دونم از یه طرف اینجور سفت و سخت برخورد می کنه اما از یه طرف 

اونجور می گه پایه نبودی


اخه بی انصاف وقتی تو می گی من با یکی دیگه به توافق رسیدم من پاشم بیام خونتون بگم چی 

وقتی می گی جواب منفیه من بیام چی بگم 


آخه باید حداقل یک سیگنال مثبت کوچیک بفرستی تا من بتون خونوادم را بردارم بیام اونجا 

اخه وقتی می گی می خوای بیای بیا اما جواب من از همین الان منفیه و با اومدنت تغییر نمی کنه می چیکار کنم


من که با اینهمه ناملایمتی های تو همه کارها را کردم تا بیام اما تو چیکار کردی 

درست روزی که من می خواستم بهت اطلاع بدم که من با اینهمه بازم میام خونتون

وقتی بهت اس ام اس دادم جواب دادی که من با آقای فلانی به توافق رسیدم و حتی حاظر نشدی بگی کی میای دانشگاه 

من چطور باید میومدم


اونوقت می گی من پایه نبودم 

این دفعه هم میام 

من زندگی نمی کنم که به تو بفهمونم من به قول تو پایم یا نیستم

من برای آینده به تو فکر کنم نه برای اثبات اینو اون