زاینده رود قلب تپنده سپاهان
دیروز بالاخره رفتم مدارکم را برای دکترا تحویل دانشگاه دادم .
خیلی مکافات داشت کلی مدارک می خواست.
بعدش هم از جاده ساحلی زاینده رود برگشتم خونه خیلی جاده قشنگیه جز زیباترین جاده هایی که تا حالا دیدم.
یه یک کیلو متری مونده بود تا به باغ پرندگان برسم که دیدم رودخونه را آب انداختند
آخه این روزا به خاطر خشکسالی که تو کل کشور بی داد می کنه رودخونه را بستند
کفش خشک خشکه اصلا قلب آدم می سوزه وقتی به این منظره نگاه می کنه .
همه می دونند که زاینده رود قلب تپنده اصفهانه همه سرسبزه و آب وهوای و زیبایی این شهر مدیون این رود زایشگره.
آره تازه داشت آب وارد رودخونه می شد برا همینم از ماشین پیاده شدم و کلی عکس گرفتم .خیلی جالب بود آخه من وسط رودخونه ای وایساده بودم که یه طرفش داشت تازه پرآب می شد و یه طرفش خشک بود.
عکسشا پانوراما کردم اما خیلی ناشیانه شده .
دفاع زینب و نتیجه اولیه دکترا
امروز را مرخصی گرفتم تا بیام دانشگاه تا تو دفاع زینب شرکت کنم
دفاش با 15 دقیقه تاخیر شروع شد قبل دفاع مدام با یه دختری که تقریبا شبیه خودش بود حرف می زد فکر کنم این همون زهره خواهرشه.
دفاعش در مورد امنیت شبکه بود زیاد سر در نمیووردم اما خوب تا تهش نشستم نسبتا رو موضوع مسلط بنظر می یومد.
بعد از دفاعشم یه پسری حسابی گیر داده بود بهش بالاخره حق هر کسیه که هر تعداد سوال می خواد بپرسه.
از تو دفاعش که میزدم بیرون یه مرد مسن و با یه خانوم که فکر کنم مادر پدرش بودند را دیدم نمی دونم .شاید همونا بودند چون وقتی می خواست سر دفاعش از مادر پدرش تشکر کنه اشک تو چشماش جمع شده بود.
به هر حال نتونستم درست قیافشون را ببینم چون می خواستم برم دانشکده ببینم نتیجه دکترا چی شده.
حسابی استرس داشتم تا اینکه معلوم شده که تو مرحله اول قبول شدم .
حالا دیگه استرسم بیشتر شده . خدایا آخر عاقبت ما چی میشه .
من که کاری جز توکل به خودت نمی تونم بکنم .
خدایا هرچی صلاحمونه همون کن.
تبریک روز معلم به دکتر
باسلام
از ایمیل پرمحبتتان تشکر میکنم
برای شما آرزوی موفقیت دارم