شجریان

دیروز از بچه ها مستند بی بی سی که در مورد شجریان ساخته شده بود را گرفتم.

الان فرصت کردم که ببینمش. خیلی برام جالب بود. شخصیت شجریان یه جورایی یه مرد آزاده را معرفی می کرد که زیربار حرف حکومت یا شانتاژ های ایجاد شده یا احساسات لحظه ای جامعه نرفته.


جاییش میگه که " یه آدمی اومد تو تلویزیون و با نیش خند مردم را خس خاشاک نامید من اونجا گفتم که من زبان این خس و خاشاکم"


خیلی بدون ترس صحبت می کرد هر چند شخصیت آزاده ای را نشون می داد اما این عدم ترسشم یه جورایی به پشتوانه مردمی بودنشه.


من قبلا زیاد سراغش نمی رفتم اما از وقتی چنتا آهنگاش را گوش دادم به دلم خیلی نشت شاید دلیل اصلیش اینه که شعرایی که انتخاب می کنه خیلی پر مغزه خودشم چندین بار تو این مستند می گه که برای انتخاب شعر خیلی وقت می گذاره.



تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار
تفنگ دست تو یعنی
 زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان‌کن
ندارم جز 
زبان دل، دلی لبریز از مهر تو،
تو ای با دوستی دشمن!
زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید



عجب یه بار دیگم این شعر را تو این وبلاگ گذاشته بودم اون کجا و این کجا.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد