خوابهای من



من خیلی خواب دیدن را دوست دارم چون هیچ قیدی توش نیست از همه جا و از همه چیز بدون در نظر گرفتن هیچ قانونی یا علت یا معلولی.

حالا اگه این خواب معنا گرا یا پیچیده هم باشه که معرکست اگه تو آینده هم رخ بده که دیگه یه جور سوپرایزه برای من.

چند روزه که خوابهای عجیبی می بینم جالبیش اینه که همش را با جزئیاتش یادم میاد.


چند شب پیش خواب دیدم که بالای کوهی بودم که زیرش یه غار بسیار بزرگ بود که آب داخلش می رفت بعد گفتم که من باید برم داخل اون غار از روی کوه پرید پایین اما جالبیش این بوده با وجود بدن آدمیزادی که داشتم احساس کردم که می تونم مثل پرندها پرواز کنم خیلی جالب بود اوج می گرفتم پایین و بالا می رفتم حتی شتاب می گرفتم هنوز حسش را دارم.


چند شب پیش هم خواب دیدم که درست یادم نیست یه خروس بود که به خاطر یه کاری که یادم نیست که من کرده بودم گشته شده بود و اونقدر خون ازش میومد که تمام باغچه را پر کرده بود و من بسیار ناراحت بودم که خدا آخه چرا من که اینقدر در مورد حیوونات دل نازکم باید این حیوونکی را بکشم.


اما دیشب خواب خیلی عجیبی دیدم.

با خونواده رفته بودیم جایی که یه رودخونه داشت من گفتم که من را ببینید که تازگی ها شنای پروانه را چطور یاد گرفتم بعد وارد رودخونه شدم و شروع کردم به شنا اما وقتی به خودم اومدم دیدم که مثل یک قورباغه دارم روی آسفالت بالا پایین میپرم بعد درست دقت کردم دیدم که تمام رودخونه خشک شده وبه صورت آسفالت دراومده از رودخونه اومدم بیرون گفتم من شنام خیلی خوبه اما این رودخونه خشک شده. نگاه کردم دیدم که دوباره رودخونه به حال اولش در اومده دوباره حادثه تکرار شد. تو عالم خواب می دونستم که یه مشکلی پیش اومده اما نمی دونستم خوابم.


وقتی خواب خوب می بینم می گم حتما رخ می ده اما وقتی بده میگم این فقط یه خوابه




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد