هدیه تولد

قبل از اینکه برم کوه به مامان گفتم مامان راستی امروز تولد معصومست. 

قصدم این نبود که تو دردسر بندازمش فقط به این بهانه می خواستم بدونم ما چه ساعتی به دنیا اومدیم! 

 

گفت ساعت ۱۲ نیمه شب خیلی جالبه هر جور حساب می کنم می بینم دقیقا وسط زمستون میشه. 

 

بنده خدا بعد از اینکه از کوه برگشته بودم برای من یه جفت جوراب با یه زیرپیرنی و برای معصومه هم یه جور سوپ خوری خریده بود. 

بر خلاف بابا که زیاد به این چیزا اهمیت نمی ده مامان خیلی براش مهمه 

 

می فهمم تو این بی پولی چه مکافاتی داشته وقتی رفته اینا خریده. 

 

منم حسابی تحویلش گرفتم خداییشم چی از این بهتر می تونه باشه که مامان آدم بهش یه هدیه بده خدا سایشا هیچ وقت از سر ما کم نکنه. 

 

روز چهارشنبه هم کلی پیام تبریک داشتم آخه تو فیس بوک و کلاب عضوم و بچه ها از این طریق متوجه شده بودند. دیگه اینکه یکی تو روز تولد بهت تبریک بگه سوپرایز نیست چون با این شبکه های اجتماعی که الان هست خودش اینقدر یادآوری می کنه که لازم نیست کسی بدونه روز تولد کی کیه. 

 

می دونستم علی حتما می خواد منا سوپرایز کنه چون دو بار براش به صورت غیر منتظره کادوی تولد گرفته بودم . 

اون شبم اومد در خونه یه خورده حرف زدیم می دونستم کادو را زیر پیرنش پنهون کرده 

آره یه کتاب بود درباره دکتر حسابی که پسرش براش نوشته بود. 

و دوتا سی دی فیلم راز  

 

مهم محتوای هدیه ها نیست مهم اینه که بقیه به فکرتند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد