امروز صبح یه آقایی زنگ زد می گفت من از مرکز آزمون دانشگاه آزاد زنگ می زنم .
خلاصه اینکه می گفت پنج شنبه همه مدارکتا بردار بیار تهران تا بات مصاحبه کنیم البته ۲۲ هزار تومن ناقابل هم به حساب بریز.
اصلا خوشحال نشدم حتی شاید یه خورده هم ناراحت شدم آخه دوباره باید تصمیم بگیرم.
من به صورت بدون آزمون شرکت کردم البته هیچ بعید نیست آقایون برای پول در آوردن که تنها هدف دانشگاه آزاده به من زنگ زدند .
البته عصر به شهرام زنگ زدم می گفت هنوز بهش زنگ نزدند.
شهرام رزومش خیلی بهتر از منه.
به مامان که گفتم مامان زیاد موافق نبود می گفت بخون تا دولتی قبول شی .
معصومه هم می گفت برو .
مامان که استراتژیه درستی تو اینجور مواقع نداره معصومه هم به فکر اینه که بعدا به دوستاش بگه داداشم دکتر.
اما مسله اینه که من دیگه نمی خوام برم الکترونیک یا کامپیوتر چون تو فوق دیدم
همه شون یه جورایی سر کاریه یه سری آدم میاند هدفشون تولید ژورناله فارغ از اینکه اونا چه استفاده ای متونند داشته باشند. البته یه سری از افراد هم واقعا یه سری کار به درد بخور انجام می دند اما مسله اینه که همون کارا را می تونند با فوقشون هم انجام بدند یا نسبت به زمان تخصیص داده شده کار انجام شده اونقدرا هم قابل توجه نیست .
نمونه بارزش این نادره خوروجیه کاراش را دارم می بینم به نظر من بی فایدست با وجودی که همت نادر واقعا حرف نداره همیطور هوشش.
راستش من به فیزیک علاقه دارم و می خوام یه فوق فیزیک بگیرم و بعدشم دکترا را تو همون رشته بگیرم .
شاید فیزیک هم مثل برق و کامپیوتر باشه اما به هر حال برای من یه علم نسبتا جدید حساب می شه و حد اقلش اینه که دیدم نسبت به جهان اطرافم بهتر می شه اما مشکل اینه که از فیزیک نمی شه پول در آورد .
برای همینم می خوام یه جورایی با این پروژه هایی که دارم موقعیت اقتصادی خودما تثبیت کنم بعد به این بلند پروازیها بپردازم.