کاغذی از گذشته

خیلی وقت پیشا فکر کنم تو سایت بودم و کیبورد فارسی هم نداشتم و مثل الان هم حرفه ای تو تایپ فارسی نبودم و قتی یاد مثبت افتاده بودم شروع کردم رو کاغذ نوشتن قصدم هم این بوده که بعدا تو وبلاگ تایپش کنم .فکر کنم دو سال از اون موقع می گذره و زمانشم ماه شهریور بوده. 

البته تو این مدت یه بار دست مامان جان افتاده بود و حسابی آبروی من را برد.بهر حال حالا تایپش می کنم. 

 

 

 

کاش از اول می دونستم که تو دستای نجیبت کیلیدی داری برای درای همیشه بسته 

 

دیگه داشتم فراموشت می کردم 

      الان  توی سایت دانشگاهم دیروقته یه آهنگ غمگین از سراج گذاشته بودند. یه هو غم تو مثل آوار رو سرم خراب شد . 

احمقانست که من تو را فراموش نکردم.تو دیگه یار یکی دیگه شدی اما من چی! 

یه آدم نسبتا بی هدف اصلا نمی دونم تا کی می خوام از تو بنویسم . 

اما دلم نمی خواد به خودم فشار بیاره چون آدرس این وبلاگ را کسی از دوستا نمی دونه و من اینجا غم تو را که پشت این چهره خندونه {را} روی کاغذ می یارم (کاغذ !) 

پرت می نویسم کسی نیست گیر بده . از همه جا  از هر چی که به صورت تصادفی یادم می افته. 

راستی یادمه اون اوایل که عاشق تو شده بودم.خوب من دوست داشتم با یکی درد دل کنم به محسن گفتم قضیه را 

اونم وقتی چند روز دید که راستی راستی من عاشقم گفت اصلا بهت نمی یاد عاشق باشی . 

گفتم حتما همین جوری گفته. اما چند بار دیگم  گفت . 

با خودم گفتم مگه من چه جوری هستم یا مگه من حق ندارم عاشق باشم. 

من تازه ده پانزده روزه از عمره دانشجویی برگشتم . 

رفتم اونجا فکر نکنم اونجوری که باید استفاده برده باشم اما شکایت تو را هم کردم .اومدم دعا کنم زندگیت خراب شه دل{م} نیومد اینجا بود که دل{م}به حال خودم سوخت و اونقدر گریه کردم که سبک شدم. 

فکر کنم از امشب مد غم من شروع بشه خدا می دونه تا کی ادامه می یابه.

نظرات 1 + ارسال نظر
حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ب.ظ http://www.oko.ir

جای قلم توانای شما در حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها خالی ست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد