خواب من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خواب من

من خیلی خواب میبینم. گاها چندینتا تو یک شب. در کل خودم این حالت را دوست دارم بخصوص خوابهای که بعدا برام رخ میده یا بعضیش که یه جورایی علمیه.


دیشب خواب دیدم که تو جلسه خیلی بزرگی بودم که همه استادای دانشگاه و همه دانشجوها بودند. کنارم ایمان نشسته بود رییس جلسه هم همین خانوم آبدارچی دانشگاه بود که اون سر جلسه یه سینی که توش پر از سبزی بود را گذاشته بود جلوش.


به ایمان به شوخی می گفتم حتما امروز باید تو جلسه سبزی پاک کنیم. کنار دستم هم یکی از دخترای دانشجو نشسته بود. تو عالم خواب می دونستم که ایشون یه دانشگاه دیگه قبول شده و رفته اون دانشگاه و الان دانشگاه ما نیست برای همینم ازش پرسیدم دانشگاه جدید خوب هست؟

اونم گفت خدا را شکر بدک نیست.


امروز که اومدم دانشگاه ساعت حدودای 10 بر طبق معمول همیشه رفتم اتاق ایمان تا در را باز کردم دیدم همین دانشجوهه اونجاست. سلام کرد. گفتم دانشگاه جدید چه خبر؟ اونم همون جواب را داد بلافاصله یاد خواب شب گذشته افتادم. 

این در حالی بود که این خانومه طبق حرفای خودش یه 4 ماهی بود که دانشگاه نیومده بود و آدم ویژه ای هم نبود که خیلی تو چشم باشه.


زود زدم از اتاق ایمان بیرون تا برم آبدارخونه ببینم نکنه اون سینی سبزی هم الان دست خانوم آبدارچیه. یا ازش بپرسم جلسه کجاست؟

اما اون قسمت درست نبود.

واقعا چرا باید این حالت پدید بیاد؟ چه توجیحی میشه براش داشت؟روزی علم به جایی میرسه که بتونه اینارا تفسیر کنه؟


مدتها پیش که در مورد ابن عربی می خوندم خوابهایی که دیده را هم خوندم، خوابای اون کجا و خوابای ما کجا.