مادر

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌ 
که‌ کند مادر تو با من‌ جنگ‌ 

هرکجا بیندم‌ از دور کند 
چهره‌ پرچین‌ و جبین‌ پر آژنگ‌ 

با نگاه‌ غضب‌ آلود زند 
بر دل‌ نازک‌ من‌ تیری‌ خدنگ‌ 

مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌ 
شهد در کام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌ 

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ ترا 
تا نسازی‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌ 

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌ 
باید این‌ ساعت‌ بی‌ خوف‌ و درنگ‌

روی‌ و سینه‌ تنگش‌ بدری‌ 
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینه‌ تنگ‌ 

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌ 
تا برد زاینه‌ قلبم‌ زنگ‌ 

عاشق‌ بی‌ خرد ناهنجار 
نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بی‌ عصمت‌ و ننگ‌ 

حرمت‌ مادری‌ از یاد ببرد 
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ زبنگ‌ 

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌ 
سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ‌

قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود 
دل‌ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ‌ 

از قضا خورد دم‌ در به‌ زمین‌ 
و اندکی‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز 
اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌ فرهنگ‌ 

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود 
پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌ 

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌ 
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ‌: 

آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌ 

آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ‌



ای سید من شاید تو از درگاه لطفت مرا رانده ای و از خدمت بندگیت دورم ساخته ای، یا شاید دیدی من حق بندگیت را خفیف شمردم بدین جهت از درت مرا دور کردی یا ان که دیدی من از تو روی گردانم بدین سبب بر من غضب فرمودی


 یا آنکه در مقام دروغگویانم یافتی لذا از نظر عنایت دور افکندی یا شاید دیدی شکر گذاری از نعمتهایت نمی کنم مرا محروم ساختی یا شاید مرا در مجالس اهل علم نیافتی، بخواری و خذلانم انداختی یا شاید مرا در میان اهل غفلت یافتی به دین جرم از رحمتت نومیدم کردی یا شاید دیدی در مجالس اهل باطل الفت گرفته ام مرا میان آنها واگذاشتی


 یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی از درگاهت دورم کردی یا شاید بجرم و گناهم مکافات کردی یا شاید به بی شرم و حیائی با حضرتت مجازاتم نمودی 


با هر حال اگر ای خدای من عفو کنی شایسته است که پیش از من چه بسیار از گنهکاران عفو کرده ای چرا که لطف و کرمت ای خدا برتر  و بالاتر از آن است که بندگان مقصر را به کیفر رسانی و من به فضل و رحمتت پناه آورده و از تو بسوی تو می گریزم که عفو و بخششت از کسی که به تو حسن ظن دارد وعده ای قطعی است.


 ای خدای من فضل و رحمتت وسیعتر و حلم و بردباریت بزرگتر از آن است که با من به عملم مقایسه کنی یا مرا به گناهم خوار گردانی و من کیستم ای مولای من  و چه قابلیت دارم مرا به فضل و کرمت ببخش ای سید من و به عفوت بر من منت گذار و به لطفت بزشتیم پرده پوشی کن و از توبیخ و تهدیدم بذات بزرگوارت در گذر. 

 

خدایا این دعا همه اونچیزیه که می خوام بگم. خدایا به تو پناه آوردم پناهم ده.  

 من دل به غم تو بسته داریم ای دوست
         درد تو به جان خسته داریم ای دوست
گفتی که به دل شکستگان نزدیکم
        من نیز دل شکسته داریم ای دوست

 

ای رو تو مهر عالم آرای همه 
       وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به زمنی وای به من 
       گر با همه کس همچو منی وای همه
مجنون و پریشان توام دستم گیر 
      چون دانی از آن توام دستم گیر
 
هر بی سروپایی دستگیری دارد 
من بی سرو سامان توام دستم گیر